عشق عسلی!

ساخت وبلاگ
سلامی دوباره چطوريد رفقا ؟ با روزگار بی نتي چه کردید ؟ جونم براتون بگه که شنبه اولین روزی بود که شلوغ پلوغ شدمنم کلاس داشتم از هشت صب تا چهار و چهل بعد از ظهر ساعت دو بود که دیگه خانواده گوشيمو یه سره عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 165 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:41

شيشم آذر ماه عروسی پسرعمم بود قرار بود با مامانم جفتمون بريم آرایشگاه هم موهامون و درست کنیم هم صورتمونواز دو هفته قبلش انقد مخم و خورد که آخر قبول کردم اون هم آرایش کنه هم شينيونولی من فقط موهامو درس عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 222 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:41

نوزدهم از طرف روحام, رفتیم مدرسه طه برا سخنرانی, یکی از پسرامون سخنران بود  از اول مسیر تا شروع سخنراني هی بهش گفتیم استرس نداری ؟ هی گف نه آخر خندید گف بابا شما بیشتر استرس دارید فقطم دارید انتقالش مید عشق عسلی!...
ما را در سایت عشق عسلی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesookoot بازدید : 177 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:36